تو و تودوروکی قسمت ۴

تودوروکی : ببینم نظرت چیه ؟
تو گفتی : درباره ی چی ؟
تودوروکی : اینکه دوست پسرت باشم
تو سرخ شدی و
گفتی : خب ..........
تودوروکی : اشکال نداره بهت وقت میدم ولی تا اون موقع حق نداری که با یکی دیگه باشی 
بعد تموم شدن مدرسه باید میرفتی که وسایلت رو از خونت ببری به خوابگاه
دو یا سه ساعت بعد وسایلت رو تو خوابگاه چیدی
مومو: خسته نباشی چایی می خوای ؟
گفتی : اره ممنون
بعد از قفست یه مانگا برداشتی و رفتی سالن
داشتی با چای مانگا تو میخوندی که یهو کامیناری گفت :عه مانگا میخونی
گفتی : اره
گفت : جلد بعد رو داری
گفتی : اره
گفت : ترو خدا بده میخوام بخونم
گفتی : باشه فردا بدم چطوره
گفت : ممنون
تودوروکی : مانگای چیه
گفتی : مانگا ی ........ ( یه چیزی در نظر بگیرین😅)
بعد ادامه دادی 
جلد آخر کم پیدا میشه ای کاش بتونم پیداش کنم
فردا صبح دیدی که یه جلد آخرش روی میزته و نوشته از طرف تودوروکی
خب اینم از این پارت فقط این رو بگم که اگه من یه سناریو گذاشتم ۳ روز بعد پارت بعد رو میزارم
فعلا بای 👋
دیدگاه ها (۰)

سناریو شعله ها قسمت ۹

گوشیم پر شده از عکس این پسره

سناریو ۱ شعله ها قسمت ۸

تو و تودوروکی قسمت ۳

پارت 24(سلاممممم بعد از سال هاااا اومدم با یه پارت...چون دلم...

part6🦋-ممنون خیلی خوب بود قشنگ طعم بچگیم رو میداد&خواهش میکن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط